جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۵: بیش از این با من بیچاره جفا نتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیش از این با من بیچاره جفا نتوان کرد با وجود ستمش ترک وفا نتوان کرد چون طبیب من دلخسته تو باشی چه کنم درد خود را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد در فراق رخ چون ماه تو ای نور دو چشم غیر خون جگر از دیده روان نتوان کرد دل ما برد رخ و لعل تو ای دوست ولی تکیه بر آتش و بر آب روان نتوان کرد اشتیاقی که مرا هست به دیدار رخت شرح آن ای دل و دینم به زبان نتوان کرد پایمردی کن و دریاب که از درد فراق بیش از این بر سر کوی تو فغان نتوان کرد هم به فریاد من خسته ی بیچاره برس دل چو بردی ز برم قصد به جان نتوان کرد جان و دل هر دو زیانست مرا در غم تو لیکن اندیشه ی این سود و زیان نتوان کرد جهان ملک خاتون