جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۷: کسی که تخم غمت در میان جان کارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که تخم غمت در میان جان کارد روا بود که جهان را ز یاد بگذارد مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد طریق دلبر من دلبریست باکی نیست ولی چو برد دلم را بگو نگه دارد دلم ببرد و به غم داد و قصد دینم کرد به غیر دلبر عیار من که آن دارد اگر به رهگذرم بیند آن جفاپیشه ز ره بگردد و ما را ندیده انگارد اگر شبی به وصالم نوازد او چه شود ز جان من ستم روز هجر بردارد تفاوتی نکند گر ز روی لطف و کرم دمی ز صحبت و عهد قدیم یاد آرد اگر به خاطرش آید که بگذرد بر ما یقین ز طالع خویشم که بخت نگذارد بهر ستم که کند بر دلم که دامن دوست ز دست ما نگذاریم او چه پندارد جهان ملک خاتون