جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۱: ز جفای فلک سفله مسلمانان داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز جفای فلک سفله مسلمانان داد که بسی داغ بدین خسته ی دل ریش نهاد کرد بیداد بسی با من مسکین به غلط ز سر لطف مرا یک نفسی داد نداد گاه شادی دهد و گاه غم آرد باری من بیچاره نگشتم به جهان یک دم شاد ای فلک لطف توهم نیست وزین بیش مریز بر سر و دامن خود خون دل مردم راد که رساند ز من خسته پیامی سوی دوست محرمی نیست مرا در دو جهان غیر از باد تا به گوش تو رساند که چه بر ما گذرد در غمش، تا کند از بند فراقم آزاد من غم دیده ز هجران تو زارم یارا بو که از وصل تو گردم من مسکین دلشاد جهان ملک خاتون