جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۸: مرا جز درگه لطف تو می دانی پناهی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا جز درگه لطف تو می دانی پناهی نیست اگرچه بر من مسکین محزونت نگاهی نیست ز دیده خون همی بارم ز شوق روی آن دلبر به غیر از مردم دیده در این عالم گواهی نیست چو حلقه بر درم دایم ز هرکس سرزنش دیده چه چاره چون مرا در خلوت وصل تو راهی نیست به خاک کویت ای دلبر ز جانم معتکف دایم چرا آخر تو را روزی به سوی ما نگاهی نیست شدم در عشق بیچاره نمی سازی مرا چاره به درد عشقت ای دلبر بجز سوزی و آهی نیست بدیدم مشک تتّاری بسی با عنبر سارا به غیر از زلف شبرنگش چو آن مشک سیاهی نیست تو حال من نمی دانی و دایم در جهان باری گدایی چون من مسکین و مانند تو شاهی نیست جهان ملک خاتون