جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۳: ای که پنداری که ما را جز تو یاری هست نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که پنداری که ما را جز تو یاری هست نیست یا مرا غیر از غم عشق تو کاری هست نیست دستم از غم گیر ای دلبر که افتادم ز پای زآنکه ما را در جهان جز تو نگاری هست نیست گر چو چنگم می زنی ور می نوازی همچو نی ای که خواهی گفت ما را از تو عاری هست نیست بار بسیارست بر جان من مسکین ز غم هیچ باری چون غم هجرانت باری هست نیست چشم مستش برد خواب از چشم بیداران ولیک همچو زلف سرکش او بی قراری هست نیست گر تو گویی بر دلم از تو جفایی نیست هست در بلای عشق چون من بردباری هست نیست بندگان بسیار داری در جهان بهتر ز من بنده ی بیچاره باری در شماری هست نیست جهان ملک خاتون