جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۱: باز دل را به غم عشق تو خوش بازاریست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز دل را به غم عشق تو خوش بازاریست زآنکه بر روی گلت بلبل جان با زاریست طرّه ی زلف تو بربود دلم را ناگاه راست گویم سر زلف تو عجب طرّاریست چشم جادوی تو با من چه خطاها که نکرد که گمان برد که او نیز چنین عیاریست خون ما خورد دلا غمزه ی او، نیست عجب عجب آنست که خون خواره ی ما بیماریست تا به کی خون دل خلق خوری راست بگو تو مپندار که خون خوردن دلها کاریست نکهت زلف تو بشنید دماغ دل ما گفت کاین مشک نه در کلبه ی هر عطّاریست یار با ما چو ندارد سر یاری چه کنم ای دل خسته نه یاریست که او اغیاریست آخر ای شادی جان روی نمای از در غیب که جهان بی رخ خوبت به جهان غمخواریست جهان ملک خاتون