جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۳: بر امید آنکه بینم روی دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر امید آنکه بینم روی دوست این چنین سرگشته ام در کوی دوست با غم رویش منم از جان و دل دایماً پیوسته چون ابروی دوست جان فدا بادا نسیم صبح را کاو پیامی می دهد از سوی دوست همچو یعقوب ستم کش هر زمان جامه ی جان می درم بر بوی دوست ای خوشا وقت دل شوریده ام کاو شب و روزست هم زانوی دوست جان بدادم در فراقش چون کنم دل ببردم نرگس جادوی دوست خوبرویان گرچه بدخویی کنند من ندیدم در جهان چون خوی دوست غیر سرگردانیم چون گوی نیست گر به چوگانم زند بازوی دوست گر صبا آرد نسیمی سوی ما از سر زلفین چون شب بوی دوست هم دماغ جان معطّر گرددم هم جهان از گلشن گلبوی دوست جهان ملک خاتون