جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۰: فراغتیست مرا از جهان و هرچه دروست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فراغتیست مرا از جهان و هرچه دروست چه باک دارم از اندیشه های دشمن و دوست مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست معینست که فارغ ز مادح و بدگوست چو پاک دامنی آفتاب مشهورست چه باک اگر شب تاریک در مقابل اوست به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست «ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست شکایتم همه از دوستان دشمن خوست» نسیم گلشن طبعم حسود تر دامن شنیده است که چون باد خلد عنبربوست به سان غنچه که بر وی وزد صبا هر دم از آن معاینه بر خویشتن بدرّد پوست جهان خوشست چو سرو از چمن مرو بیرون که جای مردم روشن روان کنون لب جوست جهان ملک خاتون