جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۷۱: چو در فراق تو یک دم نمی توانم ساخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو در فراق تو یک دم نمی توانم ساخت بگو که نرد هوس با تو چون توانم باخت فراق روی تو ما را چنان نزار فکند که هر که دید مرا از خیال وانشناخت ببرد از من بیچاره صبر و هوش رخش نهان شد از من مسکین ببین چه حیلت ساخت هنوز بر، ز وصالش نخورده بود دلم که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت چنان زمانه به بدقهریش قرار گرفت که از میانه برانداخت حق دید و شناخت دلم تصور آن کرد کز تو برگردد دو اسبه خیل خیال تو بر سر ما تاخت گذر به باغ جهان دوش کردم و دیدم که با وجود قدش سرو سر نمی افراخت جهان ملک خاتون