جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۹: فدا کردم به غمهای تو جان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فدا کردم به غمهای تو جان را که دارد تازه غمهایت جهان را از آن کردم فدا جان در ره عشق کز آن عاری نباشد رهروان را چه باشد گر به سوی بی دلانت به لطف خود بگردانی عنان را اگر پیشم خرامی از سر ناز به دیده جا کنم سرو روان را نثار مقدمت ای نور دیده نشاید کرد جز روح و روان را طبیب دل! چرا با تو نگویم به عهد عشق تو درد نهان را به جان تو که من باری شب و روز به ذکر دوست گردانم زبان را نگارینا چرا محروم داری ز وصل جان فزایت دوستان را به تیغ هجر جانم را بخستی به رغمم شاد کردی دشمنان را نمی دانم چرا در کوی عشقت جهان را نیست ره، باشد سگان را جهان ملک خاتون