کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما را دگر زیار؛ تمنا نمانده است
    چون طاقت تغافل بیجا نمانده است
    دوران نگر که ساغر عیشم دهد کنون
    کافتاده است شیشه وصهبا نمانده است
    در راه عشق بسکه بپای دلم شکست
    خاری دگر بدامن صحرا نمانده است
    گریم اگر بطرف چمن جای گریه است
    کان گل که بود بهر تماشا نمانده است
    دست از شکست شیشه ما گو بدار چرخ
    سنگی دگر بدامن صحرا نمانده است
    زان در به عیش بسته که غم بسکه در دلم
    پهلوی هم نشسته دگر جا نمانده است
    تا کی طبیب رنج کشد در علاج من
    چون دیگرم امید مداوا نمانده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha