کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پریر روز به حمام در فقیری را

    به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور

    فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد

    چو شانه ریش گرفتم که دور نیستم دور

    از آن پس ز پی عذر داد مشتی گل

    فقیر گفت که ای خواجه نیستی معذور

    دل مرا که به کلی خراب کرده توست

    گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha