کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بندهٔ را امتحان میکرد شاه

    خواند یک روزیش پیش خود پگاه

    گفت این دم دامن من بر سرآر

    با من از یک جیب آنگه سربرآر

    تا چو با من یک گریبانت بود

    هرچه آن من بود آنت بود

    چون میان ما یکی حاصل شود

    گر خیالست ازدوئی باطل شود

    جسم وجانم جسم و جان تو بود

    هرچه هست آن من آن تو بود

    بندهٔ نادان بجست از جایگاه

    کرد بیرون سر ز جیب پادشاه

    گشت با شاه جهان هم پیرهن

    ذرهٔ نشناخت حد خویشتن

    چون برون آورد سر از جیب شاه

    خویشتن را سر ندید آنجایگاه

    شه چو در بیحرمتس بشناختش

    تاکه دم زد سر ز تن انداختش

    هرکه پای از حد خود برتر نهد

    سر دهد بر بادو دین بر سر نهد

    هرکه در بی حرمتی گامی نهاد

    در شقاوت خویش را دامی نهاد

    بندهٔ را تا ادب نبود نخست

    بندگی از وی کجا آید درست

    چون بلای قرب دید آدم ز دور

    سوی ظلمت آشیان آمد ز نور

    دید دنیا کشت زار خویشتن

    لاجرم کرد اختیار خویشتن

    نیست دنیا بد اگر کاری کنی

    بد شود گر عزم دیناری کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha