عطار نیشابوری
بخش بیست و نهم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بندهٔ را امتحان میکرد شاه خواند یک روزیش پیش خود پگاه گفت این دم دامن من بر سرآر با من از یک جیب آنگه سربرآر تا چو با من یک گریبانت بود هرچه آن من بود آنت بود چون میان ما یکی حاصل شود گر خیالست ازدوئی باطل شود جسم وجانم جسم و جان تو بود هرچه هست آن من آن تو بود بندهٔ نادان بجست از جایگاه کرد بیرون سر ز جیب پادشاه گشت با شاه جهان هم پیرهن ذرهٔ نشناخت حد خویشتن چون برون آورد سر از جیب شاه خویشتن را سر ندید آنجایگاه شه چو در بیحرمتس بشناختش تاکه دم زد سر ز تن انداختش هرکه پای از حد خود برتر نهد سر دهد بر بادو دین بر سر نهد هرکه در بی حرمتی گامی نهاد در شقاوت خویش را دامی نهاد بندهٔ را تا ادب نبود نخست بندگی از وی کجا آید درست چون بلای قرب دید آدم ز دور سوی ظلمت آشیان آمد ز نور دید دنیا کشت زار خویشتن لاجرم کرد اختیار خویشتن نیست دنیا بد اگر کاری کنی بد شود گر عزم دیناری کنی عطار نیشابوری