کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی میمرد چون دل زنده داشت

    لاجرم چون گل لبی پرخنده داشت

    سایلی گفتش که این خنده ز چیست

    خاصه در وقتی که میباید گریست

    گفت با معشوق خود چون عاشقم

    میزنم یک دم که صبحی صادقم

    صبح را خنده صواب آید صواب

    کو درون سینه دارد آفتاب

    گرچه من خورشید دارم در میان

    بر طبق ننهادهام چون آسمان

    آفتابی هر که را در جان بود

    گر بخندد همچو صبح آسان بود

    من که روزم آمد و شب در گذشت

    یارم آمد رب و یارب درگذشت

    گر کنم شادی و گر خندم رواست

    گر گشایم لب و گر بندم رواست

    چون شود خورشید عزت آشکار

    هشت جنت گردد آنجا ذره وار

    بی جهت چندانکه بینی پیش و پس

    از همه سوئی یکی بینی و بس

    جمله او بینی چو دایم جمله اوست

    نیست در هر دو جهان بیرون ز دوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha