به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات آمنست
قعر چه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمت چه به که ظلمتهای خلق
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چه حاضرست
گفت من سوزیدهام زان آتشی
تو مگر اندر بر خویشم کشی
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بچه در بنگرم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.