ای در خیال روی تو پر داغ سینهها ،
در دل نهان ز آتش شوقت دفینهها
بر کوه اگر حکایت عشق تو بگذرد ،
حیرت کشد ز دامن سنگ آبگینهها
وا مانده عقل در ره فهم کمال تو ،
افتاده ظن به پایه درکت ز زینهها
فضلت بهار خرم اصحاب دوستی ،
عدلت خزان گلشن ارباب کینهها
اندر دیار بیکسی عشقت نهفتهاست ،
سد کوه غم به دامن گردم خزینهها
دل ماندهایم ، ای هوس ، سعی فریب چند ،
ز ین عقده های لو لو و دست زرینهها
حاجی کجا و عتبه رکن و مقام تو ،
محمل جدا شکستهاش ، در ره سفینهها