بگیسوان خم ابروی آن بت علوی
چو در میانه کفار تیغ مرتضوی
لبش کند زچه خون در دلم اگرعناب
بود مسکن خون در طبیعت دموی
بغیر نرگس بیمار او بغارت عقل
کسی بمعرکه بیمار را ندیده قوی
چنان جمال وی از اصطفا فروزد نور
که رای مفتخر دودمان مصطفوی
وحید عصر مهین شخص اول ایران
ابوالفضایل نواب صادق الرضوی
فقیه و صرفی و هیئت شناس و منطق دان
حکیم و شاعر و خطاط و نحوی و لغوی
زکلکش آنچه بگیتی صدور یابد چرخ
زمین ببوسد وگوید بعهده فدوی
ایا ستاره بطحا و یثرب ایکه زقدر
بچشم یثربی و ابطحی بسان ضوی
بدان مثابه پراست ازکمال توگیهان
که هرچه گوش دهی گفته های خود شنوی
وجود خویش بترفیه خلق دادی وقف
زهی وجود بمان کآنچه کشته ای دروی
دویده اند همیشه بدرگهت امجاد
وزین نیت که تو داری بدزگهی ندوی