کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتی دهمت بوسی ودیدی که ندادی

    داغی به دل زارم از این درد نهادی

    بگشودهر آن عقده که اندر دل ما بود

    بستی چو به ما عهد وز رخ پرده گشادی

    دل را به دل ار ره بود از چیست که گاهی

    از ما نکنی یاد وشب وروز به یادی

    من آدمی این سان به جهان هیچ ندیدم

    در حسن ولطافت به یقین حور نژادی

    با مادر آن شوخ بگوئید که خود گو

    گر حور نیی بچه حور از چه بزادی

    من قند به شیرینی آن لعل ندیدم

    پستان مگر از شهد به لعلش بنهادی

    من هر چه زیاد از توکنم وصف چو بینم

    از وصف من وصد چومن از حسن زیادی

    با درد وغم عشق رخت خرم وشادم

    گر از غم و درددل من خرم و شادی

    اقبال بلنداست کسی را که تو با او

    بنشستی ومی خوردی وهی بوسه بدادی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha