به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کوهی

کوهیغزل هاشمارهٔ ۳۵: همسایه آفتاب ماه است

1350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

همسایه آفتاب ماه است
همسایه آدمی اله است
در جان و تن تو آب حیوان
چون مردم دیده در سیاه است
در ملک وجود غیر حق نیست
در دعوی ما خدا گواه است
دیدم به درون دیده او را
از دیده دیده در نگاه است
جسم تو ز خاک و جان ز خورشید
خورشید میان خاک راه است
زان سوخت ز آفتاب رویش
در سایه زلف او پناه است
کوهی همه شب چو شمع بر ما
در گریه زار و سوز و آه است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴: زلف بر دوش و بشب چون مه تابان میرف ...2شمارهٔ ۳۵: همسایه آفتاب ماه است 3شمارهٔ ۳۶: نیست گر بر سر زلفین توام سود انیست 4شمارهٔ ۳۷: مه و خورشید روی ما عیان است 5شمارهٔ ۳۸: به خدا پیش جمله ذرات 6شمارهٔ ۳۹: لوح محفوظ در جبین شما است 7شمارهٔ ۴۰: تا چو عکس چشم آن مه روشنی عین ماست 8شمارهٔ ۴۱: ذات حق از لا و الا برتر است 9شمارهٔ ۴۲: آن نازنین پسر که دل از ما ربود و ر ...10شمارهٔ ۴۳: از گل روی تو باغ دل ما خندان است 11شمارهٔ ۴۴: موج دریا نیست دریا عین ما است 12شمارهٔ ۴۵: بر رخ میان قطره دریا وجود ما است 13شمارهٔ ۴۶: جمالش را جلال آئینه دار است 14شمارهٔ ۴۷: تا ز رخ آن مه لقا زلفین مشکین برگر ...15شمارهٔ ۴۸: ما بدانیم که خوبی چو تو در عالم نی ...16شمارهٔ ۴۹: کون جامع جسم و جان آدم است 17شمارهٔ ۵۰: جانرا ز عکس خال تو بر دل چو داغها ...18شمارهٔ ۵۱: زلف شبرنگ تو سر حلقه درویشان است 19شمارهٔ ۵۲: هر که دیوانه رخسار پریرویان نیست 20شمارهٔ ۵۳: آن مه ترک چون گل خنده زنان دی بدمس ...21شمارهٔ ۵۴: دست عشق آمد گریبانم گرفت 22شمارهٔ ۵۵: دیده تا رخساره دلدار را دیدن گرفت 23شمارهٔ ۵۶: دیده خونبار را دیدار خوبان آرزوست 24شمارهٔ ۵۷: دوش در میخانه ما رفتیم مست و می پر ...25شمارهٔ ۵۸: دل من در بر دلدار چو گفت الله دوست 26شمارهٔ ۵۹: جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار ...27شمارهٔ ۶۰: مائیم بر صفات و صفات تو عین ما است 28شمارهٔ ۶۱: آن دلربا که در دو جهانش نظیر نیست 29شمارهٔ ۶۲: عکس لعل لبت ای دوست چو در جان من ا ...30شمارهٔ ۶۳: میان ما و او ره در میان است 31شمارهٔ ۶۴: سواد اعظم آن خال سیاه است 32شمارهٔ ۶۵: روشنی در چشم ما از روی آن مه پیکر ...33شمارهٔ ۶۶: ذات حق روشن است در آیات 34شمارهٔ ۶۷: درد جان داریم درمان الغیاث 35شمارهٔ ۶۸: دارم از ترک برسر خود تاج 36شمارهٔ ۶۹: تا رود جان بجانب معراج 37شمارهٔ ۷۰: ساقی بجام باده گلرنگ در صباح 38شمارهٔ ۷۱: برداشتیم از کف ساقی روح راح 39شمارهٔ ۷۲: تا نهادم بخاک آن کو رخ 40شمارهٔ ۷۳: اگر خدا بنماید جمال بی برزخ 41شمارهٔ ۷۴: شبی بودم چو مه پهلوی خورشید 42شمارهٔ ۷۵: چو دل ز آئینه جان زنگ بزدود 43شمارهٔ ۷۶: اهل دل در دیده روی دلستانرا دیده ا ...44شمارهٔ ۷۷: عارفانی که با خدا باشند 45شمارهٔ ۷۸: تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد 46شمارهٔ ۷۹: واجب و ممکن بهم پیوسته اند 47شمارهٔ ۸۰: چشم نیرنگ باز پی مرود 48شمارهٔ ۸۱: بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد 49شمارهٔ ۸۲: خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند 50شمارهٔ ۸۳: چشمم از جور یار می گرید 51شمارهٔ ۸۴: به قامت گلرخان سرو روانند 52شمارهٔ ۸۵: دل من بی جگری کرد و بجانان نرسید 53شمارهٔ ۸۶: ز رویت ماه تابان آفریدند 54شمارهٔ ۸۷: صوت نقاره ونی و سرناو چنگ و عود 55شمارهٔ ۸۸: هر که را زلف چو زنجیر تو دیوانه کن ...56شمارهٔ ۸۹: وحدت چو احد نمود واحد 57شمارهٔ ۹۰: عقل کل درکنه ادراک تو ره گم میکند 58شمارهٔ ۹۱: بذات آنکه ما را جسم و جان داد 59شمارهٔ ۹۲: سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید 60شمارهٔ ۹۳: صفا در خانه دل را که یار صاف میآید 61شمارهٔ ۹۴: هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد 62شمارهٔ ۹۵: از جیب عدم وجود سر زد 63شمارهٔ ۹۶: سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید 64شمارهٔ ۹۷: بیاد لعل تو خون دلم شراب شود 65شمارهٔ ۹۸: آن جگر گوشه دل از ما به لب میگون ب ...66شمارهٔ ۹۹: از لعل یار باده ما خوشگوار شد 67شمارهٔ ۱۰۰: عدم ضد وجود آمد به بینید 68شمارهٔ ۱۰۱: ترک عشق رخ زیبا پسران نتوان کرد 69شمارهٔ ۱۰۲: در عدم پیوست اظهار وجود 70شمارهٔ ۱۰۳: ایدل عدم تملیک در سلک وجود آمد 71شمارهٔ ۱۰۴: بط حرصم بمرد و بلبلان شد 72شمارهٔ ۱۰۵: ماه روی تو مرا نور بصر میگردد 73شمارهٔ ۱۰۶: بفضل صانع کون فیکون شدم موجود 74شمارهٔ ۱۰۷: صبا که شام و سحر مشکبار می آید 75شمارهٔ ۱۰۸: بوسه می خواهم و لعلت چو شکر میخند ...76شمارهٔ ۱۰۹: زلف تو شب بدیده دیدار در رود 77شمارهٔ ۱۱۰: یحبهم و یحبونه چرا فرمود 78شمارهٔ ۱۱۱: شمع روی تو دلمرا چو بجان میسوزد 79شمارهٔ ۱۱۲: عارفان میخانه را فردوس اعلی گفته ...80شمارهٔ ۱۱۳: دمید صبح سعادت بطالع مسعود 81شمارهٔ ۱۱۴: حبذا مستی که در میخانه ساغر میکشد 82شمارهٔ ۱۱۵: در شام صبح صادق دیدم که سر بر آور ...83شمارهٔ ۱۱۶: آن جام جهان جهان نماید 84شمارهٔ ۱۱۷: صبح صادق حجاب صانع شد 85شمارهٔ ۱۱۸: دل دهان در دهان او دارد 86شمارهٔ ۱۱۹: سرو از قد تو در باغ گل اندام آمد 87شمارهٔ ۱۲۰: دل که با درد غم عشق تو محرم گردد 88شمارهٔ ۱۲۱: کجا رفتند یارانی که بودند 89شمارهٔ ۱۲۲: مه و خورشید روی ذره پرور 90شمارهٔ ۱۲۳: ماه رویت آفتاب است ای پسر 91شمارهٔ ۱۲۴: از بدو نیک و نیک و بد بگذر 92شمارهٔ ۱۲۵: مژه ام شد قلم وچشم دوات ای دلبر 93شمارهٔ ۱۲۶: ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخ ...94شمارهٔ ۱۲۷: دل از محبت دنیا و آخرت بردار 95شمارهٔ ۱۲۸: عنقای دلم بنوک منقار 96شمارهٔ ۱۲۹: خدا چون ظاهر و پیدا است امروز 97شمارهٔ ۱۳۰: شبی از غیر آن ماه دل افروز 98شمارهٔ ۱۳۱: کلوخ جسم را در آب انداز 99شمارهٔ ۱۳۲: حق دمید اندر تن آدم نفس 100شمارهٔ ۱۳۳: نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچک ...101شمارهٔ ۱۳۴: عشق داریم بدیدار تو ایجان بهوس 102شمارهٔ ۱۳۵: تا شدم از آه دل در عشق او آتش نفس 103شمارهٔ ۱۳۶: ختم قرآن خدا هست از این رو برناس 104شمارهٔ ۱۳۷: سر زلفین تو شد رشته جان همه کس 105شمارهٔ ۱۳۸: ایدل از درد و غم جانان مپرس 106شمارهٔ ۱۳۹: چون تو میدانی ز درد ما مپرس 107شمارهٔ ۱۴۰: ما نگردیم ز سودای پریرویان بس 108شمارهٔ ۱۴۱: جان که شد دیوانه دل تدبیر باید کر ...109شمارهٔ ۱۴۲: آمد آن دلبر قلندر روش 110شمارهٔ ۱۴۳: دارم از رنگ رخت در دل و در جان آت ...111شمارهٔ ۱۴۴: هر که جویای کریم آمد کرم می بایدش 112شمارهٔ ۱۴۵: او را بدو چشم او در ز دیده همی بی ...113شمارهٔ ۱۴۶: دلم در بند زلف تست ای دلبر مرنجان ...114شمارهٔ ۱۴۷: آن ماه در آمد از درم دوش 115شمارهٔ ۱۴۸: مگریز از بلا بجوی خلاص 116شمارهٔ ۱۴۹: از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص 117شمارهٔ ۱۵۰: جوهر آمد جان و جسم ما عرض 118شمارهٔ ۱۵۱: از اضافات کرده ایم اسقاط 119شمارهٔ ۱۵۲: جمله توئی و من نیم نیست در این می ...120شمارهٔ ۱۵۳: لوح محفوظ است اسم الحفیظ 121شمارهٔ ۱۵۴: سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شم ...122شمارهٔ ۱۵۵: همچو روغن سوخت جانم تا شدی روشن چ ...123شمارهٔ ۱۵۶: هزاران آفرین بر صنع صانع 124شمارهٔ ۱۵۷: کار دنیا همه زرق است و فریب است ص ...125شمارهٔ ۱۵۸: صبح چون شعله خورشید برآورد شعاع 126شمارهٔ ۱۵۹: ما چو داریم بسرو قد دلدار طمع 127شمارهٔ ۱۶۰: دارم از زلف و خال تو در دل هزار د ...128شمارهٔ ۱۶۱: باشد ز سرو قد تو خرم های باغ 129شمارهٔ ۱۶۲: دلم خود جان جان شد باده صاف 130شمارهٔ ۱۶۳: دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف 131شمارهٔ ۱۶۴: حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف 132شمارهٔ ۱۶۵: هر که شد کشته شهوت نشود زنده عشق 133شمارهٔ ۱۶۶: ما چو گشتیم به تیر مژه یار عاشق 134شمارهٔ ۱۶۷: بحسن خود شد او دلدار عاشق 135شمارهٔ ۱۶۸: بررخ جامع میان خلق و حق 136شمارهٔ ۱۶۹: هستم از علم نظر دانای حق 137شمارهٔ ۱۷۰: همچو مه دیدم شبی دیدار عشق 138شمارهٔ ۱۷۱: روحم از عالم امر است و تن از عالم ...139شمارهٔ ۱۷۲: تا به بیند او خم ابروی آن مه یک ب ...140شمارهٔ ۱۷۳: دارد از جان و دل ما لعل او صد گون ...141شمارهٔ ۱۷۴: زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلا ...142شمارهٔ ۱۷۵: نظر دارد بسوی ما شه عیار تنها یک 143شمارهٔ ۱۷۶: حله حور بود فصل بهاران کپنک 144شمارهٔ ۱۷۷: روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فل ...145شمارهٔ ۱۷۸: آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جا ...146شمارهٔ ۱۷۹: ای رخت شمع تابخانه دل 147شمارهٔ ۱۸۰: روی آن ماه چو خورشید عیانست ای دل 148شمارهٔ ۱۸۱: از روی حسن معنی جانرا بتی است مای ...149شمارهٔ ۱۸۲: خسبیده چند مانی در جامه خواب غافل 150شمارهٔ ۱۸۳: بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل 151شمارهٔ ۱۸۴: من درد کش باده صهبای الستم 152شمارهٔ ۱۸۵: دلبرا جانب ارباب وفا بگشا چشم 153شمارهٔ ۱۸۶: حرف اسرار ازل بر دل خود خوانا چشم 154شمارهٔ ۱۸۷: گر چه چون پروانه از شمع وصالت سوخ ...155شمارهٔ ۱۸۸: ترک سودای دین و دنیا کن 156شمارهٔ ۱۸۹: بسته ام زنار کبری بر میان 157شمارهٔ ۱۹۰: کشف شد اسرار پیدا و نهان 158شمارهٔ ۱۹۱: چه حکمت بود ما را آفریدن 159شمارهٔ ۱۹۲: خط ریحان تو از نسترن آمد بیرون 160شمارهٔ ۱۹۳: سلام الله ای خورشید تابان 161شمارهٔ ۱۹۴: یار چون از زلف کج آویخت ما را سرن ...162شمارهٔ ۱۹۵: او در اعیان ثابت و اعیان در او 163شمارهٔ ۱۹۶: دلا از خویش شو پنهان و میرو 164شمارهٔ ۱۹۷: مرکز عرش است دل خال سیه همتای او 165شمارهٔ ۱۹۸: لن تنالوا البر حتی تنفقوا 166شمارهٔ ۱۹۹: بیا ای دوست دیداری از این سو 167شمارهٔ ۲۰۰: کوته نمی شود سخن ما به گفتگو 168شمارهٔ ۲۰۱: تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده ...169شمارهٔ ۲۰۲: دیده ام در دل و جان روی تو را دزد ...170شمارهٔ ۲۰۳: زلفت گشاده عنبر سارا گره گره 171شمارهٔ ۲۰۴: بگذر از فکر و ذکر و اندیشه 172شمارهٔ ۲۰۵: هست اوجان من وجان همه 173شمارهٔ ۲۰۶: بلبل و قمری و کبک و فاخته 174شمارهٔ ۲۰۷: مه ما هست چارده ساله 175شمارهٔ ۲۰۸: سلطان عشق خیمه چو در لامکان زده 176شمارهٔ ۲۰۹: دلم از درد تو فریاد برآورد که آه 177شمارهٔ ۲۱۰: آفتاب منی و ماه همه 178شمارهٔ ۲۱۱: برآمد آفتاب روی آن ماه 179شمارهٔ ۲۱۲: آتش عشق بتان هر دو جهان را سوخته 180شمارهٔ ۲۱۳: بر تو باد ای جان که دل داری نگاه 181شمارهٔ ۲۱۴: آفتاب لایزال است او و عالم همچو م ...182شمارهٔ ۲۱۵: بر دوخت دلم ز ما سوالله 183شمارهٔ ۲۱۶: دلا چون محرم روز الستی 184شمارهٔ ۲۱۷: دوش از صومعه در میکده رفتم سحری 185شمارهٔ ۲۱۸: نعره زن مرغ سحر گفت بباد سحری 186شمارهٔ ۲۱۹: ز حد نه فلک تا گاه و ماهی 187شمارهٔ ۲۲۰: آشکارا و نهان ماتوئی 188شمارهٔ ۲۲۱: در تو حیرانم که چونم ساختی 189شمارهٔ ۲۲۲: آفتابی و ماه می طلبی 190شمارهٔ ۲۲۳: در فنای فقر دیرینم توئی 191شمارهٔ ۲۲۴: زلف را تا بر مه رو در نقاب انداخت ...192شمارهٔ ۲۲۵: باده را نشأیست روحانی 193شمارهٔ ۲۲۶: گفت رحمان با حمد عربی 194شمارهٔ ۲۲۷: از قدم تا فرق زیبا آمدی 195شمارهٔ ۲۲۸: نمود صبح سعادت ز غیب دیداری 196شمارهٔ ۲۲۹: روی چو آفتاب و مه داری 197شمارهٔ ۲۳۰: هست گردانید ما را از جهان نیستی 198شمارهٔ ۲۳۱: گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی 199شمارهٔ ۲۳۲: هر دم بشکل دیگر دید ار مینمائی 200شمارهٔ ۲۳۳: ای که منظور و برخود ناظری 201شمارهٔ ۲۳۴: باد و گیسوی سیاه عنبری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ