فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۹۶: سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست هر تمنایی که در دل داشتم صورت نبست وصل آن مه گر میسر نیست ما را دور نیست مقصدی داریم عالی همتی داریم پست ز آتش دل بس که از هر زخم سر زد شعله سوخت چون تیرت دمی هر کس که پهلویم نشست جوهر هستی متاع وصل جانان را بهاست ما کجا و این هوس ما را که می گوید که هست جای جز در دل مکن معشوق را گر عاشقی سنگ دل باید که باشد هر که شد آتش پرست کام خواهی صبر کن پرویز وار ای کوهکن کی توان بر خورد از شیرین لبان با زور دست دل که در عشقت امید وصل و بیم هجر داشت سوخت وز تشویش نیک و بد فضولی باز رست فضولی بغدادی