فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶: عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا چون بت از حالی که دارم بی خبر دارد مرا مردم چشم تو دارد فکر صد آزار دل هر چه بر دل می رساند در نظر دارد مرا نیست از مهر این که خونم را نمی ریزد فلک از برای روزگاری زین بتر دارد مرا ساقیا سرمستیم از نشأه جام تو نیست اینچنین دیوانه سودای دگر دارد مرا بر رهش بنشسته ام چون کودکان چابک سوار در رسد با جلوه و از خاک بر دارد مرا در روم در خانه بندم درش را چون حباب تا بکی چون باد دوران در بدر دارد مرا همچو جام می فضولی چون نریزم اشک آل آرزوی لعل او خونین جگر دارد مرا فضولی بغدادی