صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۸۴: تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟ من هیچ نمی گویم، آخر تو روا داری؟ صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری؟ من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم از توست همه عالم چندان که مرا داری از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم ای دلبر بی پروا تو عزم کجا داری؟ بر خاک دگر مگذار غیر از سر خاک من پایی که ز خون من چون گل به حنا داری گویند دوا بوسه است بیماری جان ها را تقصیر مکن زنهار گر زان که روا داری سامان جمال تو در چشم نمی گنجد خود نیز نمی دانی در پرده چها داری آورد به جان ما را هجران ستمکارش ای مرگ نمردستی، آخر چه بلا داری؟ روشنگر آیینه است فیض نظرپاکان رخسار خود از صائب پوشیده چرا داری؟ صائب تبریزی