صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۷۵: اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی بازیچه ای است عشرت از رهگذار طفلی شیرافکنان غم را در چشم خاک ریزد بر هر طرف که تازد دامن سوار طفلی در عالم مکافات هرباده را خماری است تلخی زندگانی باشد خمار طفلی در برگریز پیری شد رخنه های آفت هر خنده ای که کردیم در نوبهار طفلی خطی کشید بر خاک گردون کینه پرور هر جلوه ای که کردیم در روزگار طفلی شد از فشار گردون موی سفید و سرزد شیری که خورده بودیم در روزگار طفلی هر چند گرد پیری بر رخ نشست ما را مشغول خاکبازی است دل بر قرار طفلی شد عمر و خارخارش در دل هنوز باقی است هر چند بوده ده روز صائب بهار طفلی صائب تبریزی