صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۴۲: ای غافلی که در پی دینار می روی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای غافلی که در پی دینار می روی آخر ز سکه در دهن مار می روی حسن مجاز را به حقیقت گزیده ای غافل مشو که روی به دیوار می روی از غفلت تو پیر مغان در کشاکش است می در پیاله داری و هشیار می روی خاری است خار غصه که در پا نمی خلد تا پا برهنه بر سر این خار می روی از آفتاب دیده بد نور می برد ای ماه خانگی چه به بازار می روی؟ در قلزمی که کام نهنگ است هر صدف غواص نیستی و نگونسار می روی چشمت به نور شمسه ایوان عقل نیست از ره به رزق طره دستار می روی آب حیات آتش افسرده، دامن است چندین ز حرف سرد چه از کار می روی؟ در آستان خانه خود خاک می شوی از خود برون چنین که گرانبار می روی صائب چه نشائه بود که چون چشم دلبران مست آمدی به عالم و بیمار می روی صائب تبریزی