صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۲۵: آسودگی مجو ز گرفتار زندگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آسودگی مجو ز گرفتار زندگی سرگشتگی است گردش پرگار زندگی دردسر خمار بود حاصل حیات خمیازه است خنده گلزار زندگی تا در تو هست از آتش شهوت شراره ای چون موی، پیچ و تاب بود کار زندگی معراج آفتاب بود پله زوال برق فناست گرمی بازار زندگی در رهگذار سیل کمر باز کردن است در زیر تیغ حادثه اظهار زندگی کوتاه می شود به نظر بازکردنی چون خواب تلخ، دولت بیدار زندگی با جان بی نفس به عدم بازگشت کرد شد روح بس که دلزده از دار زندگی در وادیی که کوه چو ابرست در گذار ما پشت داده ایم به دیوار زندگی گردن مکش ز تیغ شهادت که خضر را دارد نهان ز چشم جهان عار زندگی از تنگنای جسم برون آی، تا به چند باشی چو جغد خانه نگهدار زندگی؟ پیچیده می شود به نظر بازکردنی چون گردباد جلوه طومار زندگی در دور خط سبز و لب روح بخش او شرمنده است خضر ز اظهار زندگی باشد به رنگ شعله جواله بی بقا در سیر و دور، گردش پرگار زندگی این بار را ز دوش بیفکن که عالمی افتاد از نفس به ته بار زندگی در زندگی مپیچ گرت مغز عقل هست کآشفتگی بود گل دستار زندگی از داغ دوستان و عزیزان فلک نهد هر روز مهر تازه به طومار زندگی عشق گرانبها بود و درد و داغ عشق گنجی که هست در ته دیوار زندگی گردید در شکار مگس صرف سر به سر چون تار عنکبوت مرا تار زندگی خشک است دست خلق، مگر سیل نیستی دستی نهد مرا به ته بار زندگی از دست رعشه دار نفس ریخت عاقبت صائب به خاک ساغر سرشار زندگی صائب تبریزی