صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۸۹: ای آن که دل به ابروی پیوسته بسته ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای آن که دل به ابروی پیوسته بسته ای غافل مشو که در ته طاق شکسته ای ای زلف یار اینقدر از ما کناره چیست؟ ما دلشکسته ایم و تو هم دلشکسته ای امروز از نگاه تو دل آب می شود گویا به روی گرم خود از خواب جسته ای روی زمین مقام شکر خواب امن نیست در راه سیل پای به دامن شکسته ای گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان تو بی خبر هنوز میان را نبسته ای سر می دهی به باد به اندک اشاره ای تا همچو پسته رخنه لب را نبسته ای خواهی قدم به پله قارون نهاد زود کوه تعلقی که تو بر خویش بسته ای اینک رسید موسم بی برگی خزان از باغ روزگار چه گل دسته بسته ای در محفلی که برق تجلی است بی زبان ماییم چون کلیم و زبان شکسته ای در وادیی که خضر در او با عصا رود از دست رفته تر ز عنان گسسته ای از جبهه غرور، عرق پاک می کنی گویا طلسم هر دو جهان را شکسته ای! در خاکدان دهر، که زیر و زبر شود! برخاسته است گرد فنا تا نشسته ای صائب هزار دام تماشا ز موج هست زین بحر چون حباب چرا چشم بسته ای؟ صائب تبریزی