صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۷۳: زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی همیشه خرمن گل در کنار داشتمی هزار خانه چو زنبور کردمی پر شهد اگر گزیدن مردم شعار داشتمی ز دست راست ندانستمی اگر چپ را چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی به ابر اگر دهن خود گشودمی چو صدف هزار عقد گهر در کنار داشتمی به گرد شمع تو پروانه وار می گشتم اگر به گردش خود اختیار داشتمی به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم چه دلخوشی من ازین روزگار داشتمی؟ خزان فسرده نمی کرد روزگار مرا اگر امید جنون از بهار داشتمی اگر غبار تعلق فشاندمی از خویش دل سبک چو نسیم بهار داشتمی اگر غبار دل خود نشستمی به سرشک هزار قافله در زیر بار داشتمی قفس به دوش سفر کردمی ازین گلشن اگر ز درد طلب خارخار داشتمی اگر به عالم بیرنگیم فتادی چشم کجا نظر به خزان و بهار داشتمی؟ ز آه کشتی دل بادبان اگر می داشت ازین محیط امید کنار داشتمی گذشته بودی اگر دل ز پرده اسباب کجا ز چرخ به خاطر غبار داشتمی؟ به عیب خویش اگر راه بردمی صائب به عیبجوئی مردم چه کار داشتمی؟ صائب تبریزی