صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۶۸: ازان همیشه بود تازه روی درویشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازان همیشه بود تازه روی درویشی که متصل به محیط است جوی درویشی ز تندباد حوادث نمی شود خاموش چراغ گوشه نشینان کوی درویشی چو خضر سبز شود هر جا گذارد پای کسی که حفظ کند آبروی درویشی ز جام زر می بی دردسر مدار طمع که این شراب بود در کدوی درویشی یکی ز پرده نشینان اوست آب حیات ز فقر اگر چه سیاه است روی درویشی عبیر پیرهن یوسفی به باد رود برآورد چو سر از جیب، بوی درویشی به هوش باش که در گوش چرخ حلقه بسی کشیده اند فقیران به هوی درویشی در آن محیط که کشتی نوح در خطرست درست از آب برآید سبوی درویشی سفیدنامه تر از صبح نیک بختان است مرقع دلم از شستشوی درویشی ز چشم خانه آیینه بی غبارترست حریم سینه ام از رفت و روی درویشی ز حرف شکوه لب سایلان ازان تلخ است که اغنیا نکنند آرزوی درویشی بشوی از دو جهان دست چون فقیر شدی که هست در ره فقر این وضوی درویشی تو نامراد نه ای، زان به مدعا نرسی وگرنه خاک مرادست کوی درویشی اگر غنی به حضور فقیر راه برد به صد چراغ کند جستجوی درویشی ز صائب این غزل تازه را بخوان مطرب به مجمعی که رود گفتگوی درویشی صائب تبریزی