صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۴۰: غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی به کف طفل نوآموز گلستان ندهی دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار فرصت بند گشودن به گریبان ندهی می خورد شهر به هم گر تو ستمگر یک روز سیل زنجیر جنون سر به بیابان ندهی سینه بر سینه خم گر چو فلاطون بنهی خشت خم را به کتب خانه یونان ندهی از دلت چشمه زمزم نبرد گرد ملال اگر از آبله آبی به مغیلان ندهی گر به صحرای تعلق گذر افتد ناچار خار را فرصت گیرایی دامان ندهی می چکد شور قیامت ز شکرخنده او دل مجروح به آن پسته خندان ندهی ای فلک در گذر از قسمت ما، شرم بدار چند در کاسه خود دست به مهمان ندهی؟ نان و دندان به هم ار می دهیم احسان است چند نان بخشیم ای سفله و دندان ندهی؟ صائب از سوختگی گر به سرت دودی هست مشت خاک سیه هند به ایران ندهی صائب تبریزی