صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۲۹: دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل نبندند عزیزان جهان در وطنی که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی صبح پیری شد و از خواب نگشتی بیدار بر تو شد جامه احرام ز غفلت کفنی می شود سنگ نشان کعبه مقصودش را گر به اخلاص کند خدمت بت برهمنی راز من از لب خامش به زبانها افتاد گر چه از خامه بی شق نتراود سخنی مزه میوه فردوس نمی داند چیست هر که دندان نرسانده است به سیب ذقنی در سپند من سودازده آتش مزنید که پریشان شود از ناله من انجمنی نیست از وصل به جز خون جگر قسمت من بر سر خوان سلیمان چه کند بی دهنی؟ کرد یک تنگ شکر روی زمین را صائب که شنیده است چنین طوطی شکرشکنی؟ صائب تبریزی