صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۲۵: سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی دل چراغی است که روشن شود از خاموشی بیشتر فتنه عالم ز سخن می زاید مادر فتنه سترون شود از خاموشی مهر زن بر لب گفتار که در بزم جهان شمع آسوده ز کشتن شود از خاموشی دل که در رهگذر باد حوادث شمعی است چون چراغ ته دامن شود از خاموشی بلبل از زمزمه خویش به بند افتاده است از قفس مرغ به گلشن شود از خاموشی هیچ طفلی نشنیدیم درین عبرتگاه که لبش زخمی سوزن شود از خاموشی دل ز روشنگر حیرت ید بیضا گردد سینه ها وادی ایمن شود از خاموشی گر توانی سپر از مهر خموشی انداخت مو بر اندام تو جوشن شود از خاموشی دل آزاد تو آن روز شود بی زنگار که زبان سبز چو سوسن شود از خاموشی خاک اگر در دهن رخنه گفتار زند آدمی قلعه آهن شود از خاموشی نیست جز مهر خموشی به جهان جام جمی راز عالم به تو روشن شود از خاموشی گر زبان را ز سخن پاک توانی کردن خوشه ات صاحب خرمن شود از خاموشی رشته عمر که بر سستی خود می لرزد ایمن از بیم گسستن شود از خاموشی کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود که جهانی همه یک تن شود از خاموشی از ره حرف بود رنجش مردم صائب کس ندیدیم که دشمن شود از خاموشی صائب تبریزی