صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۱۱: رخصت بوسه اگر از لب جامی داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخصت بوسه اگر از لب جامی داری تلخ منشین که عجب عیش مدامی داری سرفرازان جهان جمله سجود تو کنند در حریم دل اگر راه سلامی داری اگر از داغ جنون یافته ای مهر قبول چشم بد دور که خوش ماه تمامی داری گوشه ای گر به کف آورده ای از ملک رضا باش آسوده که شایسته مقامی داری ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن که درین دایره امروز تو نامی داری سرو از دایره حکم تو بیرون نرود تا تو چون فاختگان حلقه دامی داری بسته ای در گره از ساده دلی دوزخ را در سر خود اگر اندیشه خامی داری چون گره شد به گلو لقمه غم باده طلب به حلالی خور اگر آب حرامی داری ای صبا چشم من از آمدنت روشن شد مگر از یوسف گم کرده پیامی داری؟ برخوری زان لب میگون که چو صهبای صبوح در رگ و ریشه جان طرفه خرامی داری صائب این آن غزل حافظ مشکین نفس است بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری صائب تبریزی