صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۸۵: چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی؟ چنین کز دیده غافل می روی غافل نمی آیی صنوبر با تهیدستی به دست آورد صددل را تو بی پروا برون از عهده یک دل نمی آیی به دل ناخن زدن مردانه ای، اما چو کار افتد برون از عهده یک عقده مشکل نمی آیی نگاه بی ادب در چشم قربانی نمی باشد به خاک ما چرا بی پرده ای قاتل نمی آیی؟ کتان جسم را در دامن مه تا نیندازی برون از پرده اندیشه باطل نمی آیی چو می گیرد ترا حق نمک در هر کجا باشی به پای خود چرا ای بنده مقبل نمی آیی؟ ادب در بزم شاهان پاسبانی می کند سر را چرا در صحبت دیوانگان عاقل نمی آیی؟ نسازی صاف تا چون صبح با عالم دل خود را مکش زحمت که داغ مهر را قابل نمی آیی حریف این جهان بی سر و بن نیستی صائب چرا بیرون ازین دریای بی ساحل نمی آیی؟ صائب تبریزی