صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۴۷: نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری بحمدالله متاع ما ندارد روی بازاری متاع آشنایی روی گردان گشته از دلها همین از آشنارویان بجا مانده است دیواری به زلف حرف ما آشفتگان بسیار می پیچی سروکارت نیفتاده است با زلف سیه کاری چو مجنون خانه ای در دامن صحرا هوس دارم که غیر از گردباد آنجا نیاید هیچ دیاری برافتاده است رسم مردمی از گلشن عالم ندارد نرگس بیمار بر بالین پرستاری اگر سیاره گردون سراسر مشتری گردد نیفتد بر سر من سایه دست خریداری اگر دشمن سرت خواهد چو گل در دامنش افکن چو شاخ گل برون بر از چمن دوش سبکباری ازین دشت بلاخیز حوادث چون روم صائب؟ دهن واکرده است از هر طرف آتش زبان ماری صائب تبریزی