صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۸۹: سنگ را در جذبه از دست فلاخن می کشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سنگ را در جذبه از دست فلاخن می کشی جامه خاکستری از دوش گلخن می کشی در نظرها اعتبارت نیست چون موی زیاد تا چو خار از هر سر دیوار گردن می کشی (نغمه افسوس از مرغ چمن خواهی شنید رخت اگر با این گرانجانی به گلشن می کشی) (شعله شوخی، نداری در دل مجمر قرار گاه بر بام و گهی خود را به روزن می کشی) (رشته تابی از تعلق هست تا در گردنت در پی عیسی عبث پا همچو سوزن می کشی) یک سر و گردن بلندست از تو خار این چمن نرگس این افتادگی از چشم روشن می کشی سوز پنهانی چو شمع آخر گریبانم گرفت از گریبان سرزند از هر چه دامن می کشی می فشاند گرد رنگ از بال، طاوس چمن وقت نازک شد اگر خود را به گلشن می کشی می بری صائب ز هندستان به اصفاهان سخن گوهر خود را ز بی قدری به معدن می کشی صائب تبریزی