صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۸۷: گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی دوزخی در هر بن مو دارم از خوی کسی می نهد زنجیر بر گردن صبا را نکهتش اینقدر پیچیدگی بوده است با بوی کسی؟ من که شکر را به تلخی می چشیدم، این زمان می خورم صد کاسه زهر از چشم جادوی کسی من که راز آفرینش مو به مو دانسته ام مانده ام در کوچه بند حیرت از موی کسی غافلی از پیچ و تاب عاشقان شبهای تار بر رگ جانت نپیچیده است گیسوی کسی اضطراب دل مرا سر در بیابان می دهد محرمیت گر دهد جایم به پهلوی کسی از که دارم چشم یاری، با که گویم حال خود؟ یک تن از اهل مروت نیست در کوی کسی از شفق چون می کند هر صبح و شامی خون عرق؟ نیست گر خورشید تابان در تکاپوی کسی آسمان تا بود، در ناسازگاری طاق بود راست نامد این کمان هرگز به بازوی کسی از شکایت گرچه صد طومار در دل داشتم شست از لوح دلم آیینه روی کسی آتش دوزخ نمی گردد به گردش روز حشر هر که شد صائب سپند آتش خوی کسی صائب تبریزی