صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۸۳: چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسی؟ چشم بر در، گوش بر آواز پا باشد کسی سایه خود را نمی باید دریغ از خاک داشت گر به دولت بال اقبال هما باشد کسی یک نگاه آشنا کشته است ای ظالم که را؟ حیف باشد اینقدر ناآشنا باشد کسی با چنان زلفی که بر خاک از رسایی می کشد دور از انصاف است چندین نارسا باشد کسی هم تو خود انصاف ده، خوب است با این دستگاه بی مروت، بی حقیقت، بی وفا باشد کسی؟ مست شو چون گل، گریبانی به مستی چاک کن تا به کی چون غنچه دربند قبا باشد کسی؟ می شود از تلخرویان زندگانی ناگوار من گرفتم تشنه آب بقا باشد کسی شد حصاری شمع در فانوس از پروانه ها بد گمان با پاکدامانان چرا باشد کسی؟ با وجود عشق، عاقل بودن از دیوانگی است شهر تا باشد چرا در روستا باشد کسی؟ در کمان چشم از هدف برداشتن صائب خطاست به که در هنگام پیری با خدا باشد کسی صائب تبریزی