صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۸۰: دل چه افتاده است در این خاکدان بندد کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل چه افتاده است در این خاکدان بندد کسی؟ در تنور سرد از بهر چه نان بندد کسی؟ پای خواب آلود منزل را نمی بیند به خواب با زمین گیری چه طرف از آسمان بندد کسی؟ با قد خم گشته راه عشق رفتن مشکل است در جوانی به که این زه بر کمان بندد کسی تا به چند از سادگی بر کشتی جسم گران هر نفس لنگر به جای بادبان بندد کسی؟ در گلستانی که روید دام چون سنبل ز خاک به که بر شاخ بلندی آشیان بندد کسی این بیابان را به تنهایی بریدن مشکل است چون جرس خود را مگر بر کاروان بندد کسی از نزول درد و غم اظهار دلگیری خطاست حیف باشد در به روی میهمان بندد کسی چون قفس در هر رگم چاکی سراسر می رود دست عشق لاابالی را چسان بندد کسی؟ راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست دل چرا صائب به این افسردگان بندد کسی؟ صائب تبریزی