صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۶۷: زاهد از خشکی سبکروحانه بیرون آمدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زاهد از خشکی سبکروحانه بیرون آمدی صورت دیوار اگر از خانه بیرون آمدی خواجه هم می آمد از اندیشه دنیا برون جغد اگر از گوشه ویرانه بیرون آمدی برگرفتی آب اگر از اشک تلخ من سحاب آه جای خوشه از هر دانه بیرون آمدی خون عرق کرد از شفق خورشید تابان ز انفعال تا صبوحی کرده از میخانه بیرون آمدی دست کوتاهم به زلف سرکش او می رسید از کف من مو اگر چون شانه بیرون آمدی گر به می لبهای جان بخش تو کردی التفات باده گلرنگ از پیمانه بیرون آمدی شاهد دامان پاک من همین معنی بس است کز لباس شرم بی باکانه بیرون آمدی شاخ گل دست زلیخا شد به دامنگیریت تا ز طرف گلستان مستانه بیرون آمدی عشق آتشدست اصلاح تو نتوانست کرد بعد عمری خام از آتشخانه بیرون آمدی از ضعیفان گر نبودی لاف قدرت ناپسند از نیستان نعره شیرانه بیرون آمدی آسیا گر پیکرت را توتیا سازد رواست از چه از مغز زمین ای دانه بیرون آمدی؟ چون سمندر در طلب بودی اگر کامل عیار آتش از بال و پر پروانه بیرون آمدی نیست صائب چاردیوار بدن جای حضور خوب کردی زود ازین غمخانه بیرون آمدی صائب تبریزی