صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۴۴: خراب گشت ز می زاهد شراب ندیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خراب گشت ز می زاهد شراب ندیده که تاب آب ندارد سفال تاب ندیده ز فکر، رشته جانی که پیچ و تاب ندیده خیال گوهر شهوار را به خواب ندیده اگر چه هست بر آن زلف پیچ و تاب مسلم نظر به موی میان رشته ای است تاب ندیده بیاض گردن بی خال اوست حجت ناطق که از نظارگیان داغ انتخاب ندیده مکن چو بی جگران از عتاب تلخ شکایت که لطف دوست گلابی است آفتاب ندیده تو مست ناز چه دانی عیار سوختگان را؟ که چشم شوخ تو جز دود ازین کباب ندیده مجوی خواب فراغت ز دیده من حیران که چشم آینه پوشیدگی به خواب ندیده نچیده است گل از آفتاب در دل شبها ترا کسی که به گلگشت ماهتاب ندیده پلنگ تندی خوی ترا خیال نکرده غزال مستی چشم ترا به خواب ندیده روانی از سخنم برد خشک مغزی زاهد که سیل کند رود در زمین آب ندیده مجوی پختگی از منکران عشق ز خامی که نارس است ثمرهای آفتاب ندیده مرا دلی است درین بوستان چو غنچه پیکان که از نسیم گشایش به هیچ باب ندیده منم که پاکی چشم از نظاره نیست حجابم وگرنه کیست که بی رویی از نقاب ندیده؟ کجا ز صورت احوال ماست با خبر آن کس که عکس خویش در آیینه از حجاب ندیده به تلخکامی دردی کشان چگونه نخندد؟ که آن لب نمکین تلخی از شراب ندیده ز بحر شعر نصیب سخنوران لب خشکی است صدف تمتعی از گوهر خوشاب ندیده ز چهره رنگ رود از نگاه گرم تو صائب مبین دلیر به گلهای آفتاب ندیده صائب تبریزی