صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۱۳: از اشک ماست پاکی دامان صبحگاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از اشک ماست پاکی دامان صبحگاه از آه سرد ماست رگ جان صبحگاه دستی بلند ساز که عمر دراز خضر مدی بود ز دفتر احسان صبحگاه در بیضه طوطی دل زنگار بسته را شکرشکن کند شکرستان صبحگاه هر عقده ای که در دل از انجم سپهر داشت شد سر به سر گشاده ز دندان صبحگاه تنگی ز دل، گرفتگی از سینه می برد پیشانی گشاده ایوان صبحگاه از شب چو خون مرده جهان آرمیده بود پرشور عشق شد ز نمکدان صبحگاه نانش همیشه گرم بود همچو آفتاب هرکس بود وظیفه خور خوان صبحگاه از اشتیاق جلوه آن آفتاب رو قد می کشد چو سرو، خیابان صبحگاه دایم به روی خلق در فیض باز نیست غافل مشو ز چاک گریبان صبحگاه عمر دوباره ای که شود تازه جان ازو آماده است در لب خندان صبحگاه بیدار می کند دل در خواب رفته را فریاد بلبلان خوش الحان صبحگاه چون گاهواره خشک چه بر جای مانده ای؟ تر کن لبی چو طفل ز پستان صبحگاه مردان به آه گرم مکرر ربوده اند گوی سعادت از خم چوگان صبحگاه چون آفتاب شد شفقی چهره ام ز رشک کز تیغ کیست زخم نمایان صبحگاه از جبهه گشاده به مطلب توان رسید صائب مدار دست ز دامان صبحگاه صائب تبریزی