صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۹۸: ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه به تیغ، رشته عمرش کند قضا کوتاه! کجا به دامن آن قبله مراد رسد؟ که هست دست من از دامن دعا کوتاه درازدستی دربان ز چوب منع نکرد ز آستانه امید، پای ما کوتاه مگر به لطف خموشم کنی وگرنه چو شمع نمی شود به بریدن زبان مرا کوتاه ز عمر کوته خود آنقدر امان خواهم کزان دو زلف کنم دست شانه را کوتاه نبرد از دل فرعون زنگ، دست کلیم ز صبحدم شب ما می شود کجا کوتاه؟ به وصف زلف، شب هجر نارسایی کرد کند درازی افسانه راه را کوتاه نمی رسد به گریبان عافیت دستت نکرده دست ز دامان مدعا کوتاه توان به صبر خمش هرزه نالان را که از مقام شود ناله درا کوتاه ز پیچ و تاب دل افزود بیش طول امل شود ز تاب زدن گر چه رشته ها کوتاه کند بلندی دعوی برهنه عورت جهل که از کشیدن قد می شود قبا کوتاه ز بس که بر در بیگانگی زدم صائب شد از خرابه من پای آشنا کوتاه صائب تبریزی