صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۹۰: که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده؟ که آن موی کمر چون موی آتش دیده پیچیده مهیای دعا شو چون روان شد اشک از دیده که نقش مهر گیرد خوب کاغذهای نم دیده خموشی پرده پوش عیب باشد بی کمالان را ز بیداران بود در زیر دامن پای خوابیده کمال ناقصان در شهرت بی عاقبت باشد کز انگشت اشارت ماه نو بر خویش بالیده به آزادی ز تاراج خزان سالم توان جستن که سرسبزست دایم سرو از دامان برچیده مکن گردنکشی با خلق اگر از هوشیارانی که فیل مست گردون چون ترا بسیار مالیده اگر صد سال سالک چون فلک گرد جهان گردد نگردد تا به گرد خود، نمی گردد جهان دیده نگردد سنگ راه فکر رنگین دوری منزل حنا یک شب به هندستان رود با پای خوابیده به موزونی علم نتوان شدن صائب به آسانی که بهر مصرعی یک عمر خود بر خود سرو پیچیده صائب تبریزی