صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۸۳: به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته ز بس در پرده افسانه با او حال خود گفتم گران گشتم به چشمش همچو خواب آهسته آهسته کباب نازک دل آتش هموار می خواهد برافکن از عذار خود نقاب آهسته آهسته مکن تعجیل تا از عشق رنگی برکند کارت که سازد سنگ را لعل آفتاب آهسته آهسته جدایی زهر خود را اندک اندک می کند ظاهر که گردد تلخ در مینا گلاب آهسته آهسته سرایی را که صاحب نیست ویرانی است معمارش دل بی عشق می گردد خراب آهسته آهسته به نور سینه بی کینه دشمن را حوالت کن که می ریزد کتان را ماهتاب آهسته آهسته مشو دلتنگ اگر یک چند اشکت بی اثر باشد که سازد خاک را گلزار، آب آهسته آهسته به این خرسندم از نسیان روزافزون پیری ها که از دل می برد یاد شباب آهسته آهسته خط اوریش شد آخر، که را می گشت در خاطر که گردد آیه رحمت عذاب آهسته آهسته؟ دلی نگذاشت در من وعده های پوچ او صائب شکست این کشتی از موج سراب آهسته آهسته نبود از خضر کمتر در رسایی عمر من صائب گره شد رشته ام از پیچ و تاب آهسته آهسته صائب تبریزی