صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۴۴: در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو عالم پرست از تو و خالی است جای تو هر چند کاینات گدای در تواند یک آفریده نیست که داند سرای تو تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته در هر کناره ای ز محیط سخای تو آیینه خانه ای است پر از آفتاب و ماه دامان خاک تیره ز موج صفای تو هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل هر خار می کند به زبانی ثنای تو یک قطره اشک سوخته، یک مهره گل است دریا و کان نظر به محیط سخای تو خاک سیه به کاسه نمرود می کند هر پشه ای که بال زند در هوای تو در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟ هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو عام است التفات کهن خرقه عقول تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟ عمر ابد که خضر بود سایه پرورش سروی است پست بر لب آب بقای تو صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟ ای صد هزار جان مقدس فدای تو صائب تبریزی