صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۳۶: نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو چون مد آه، سایه ندارد نهال تو صید حرم نداشت ز تیغ تو جان دریغ من خون خویش را نکنم چون حلال تو؟ از من نمانده عشق بجا غیر درد و داغ آن به که نگذرم به دل بی ملال تو مور حریص دانه به منزل نمی برد زینسان که می برد دل عشاق خال تو چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر در پرده بیش فیض رساند جمال تو وصل مدام به بود از وصل گاه گاه مستغنی از وصال توام با خیال تو شد قامتت نهال ز آب دو چشم من انصاف نیست برنخورم از نهال تو گلگونه عذار شود آفتاب را شد خون هر که همچو شفق پایمال تو عاشق ترا به گریه چسان رام خود کند؟ کز بوی خون خویش کند رم غزال تو چون با رخ تو ماه برآید، که آفتاب خون از شفق عرق کند از انفعال تو صائب شده است تنگ شکرگوش عالمی از گفتگوی طوطی شیرین مقال تو صائب تبریزی