صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۷۷: ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو شاخ گل لرزان ز رشک قامت دلجوی تو پرتو روی تو شمع خلوت روشندلان جوهر آیینه از زنجیریان موی تو سایه خود را که دایم در رکابش می رود خانه صیاد می داند رم آهوی تو پنجه شمشاد را از شانه بیرون کرده است بارها زور کمان حلقه گیسوی تو عمرها شد تا ز چشم اعتبار افکنده است قبله را چون طاق نسیان گوشه ابروی تو گر چه نرگس برنمی دارد نظر از پیش پا زیر پای خود نبیند نرگس جادوی تو چون تماشایی نگردد از تماشای تو مست؟ باده گلرنگ می سازد عرق را روی تو می کند زنجیر جوهرپاره چون دیوانگان دید تا آیینه روی خویش را در روی تو چون زنم مژگان به یکدیگر، که خون مرده را از شکر خواب عدم بیدار سازد بوی تو رنگ می بازد ز خوی آتشینت آفتاب کیست صائب تا دلیر آید به طوف کوی تو؟ صائب تبریزی