صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۶۷: از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو عمر جاویدان بود کمتر سخای زلف تو محو گردد نقطه اش در مد عمر جاودان هر که سازد خرده جان را فدای زلف تو رشته جمعیت اوراق از شیرازه است هست بر آشفتگان واجب دعای زلف تو برنگیرد دانه تسبیح دلها را ز خاک رشته زنار کافر ماجرای زلف تو در کنار آب حیوان افتد از موج سراب از دو عالم بگذرد هر کس برای زلف تو هر طرف چون نافه صد خونین جگر افتاده است تا که را از خاک بردارد هوای زلف تو هیچ مغزی نیست کز دیوانگی معمور نیست در زمان مد احسان رسای زلف تو کاسه دریوزه سازد ناف را آهوی چین تا کند بویی گدایی از هوای زلف تو دل که می افشاند دامن بر عبیر پیرهن خاکبازی می کند در کوچه های زلف تو چون توانم صائب از فرمان او گردن کشید؟ من که از عالم بریدم از برای زلف تو صائب تبریزی