صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۶۵: صد زبان در پرده درد غنچه خاموش تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد زبان در پرده درد غنچه خاموش تو جوش غیرت می زند خون بهار از جوش تو بشکند چون زلف، بازار بتان سنگدل کاکل مشکین گذارد پای چون بر دوش تو عطسه مغز نافه را خالی کند از بوی مشک آستین چون برفشاند زلف عنبرپوش تو آب خضر از شرم رفتار تو بر جا خشک ماند سرو پا در گل که باشد تا شود همدوش تو؟ نوش و نیش عالم صورت به هم آمیخته است زهر خط در چاشنی دارد لب چون نوش تو نشأه بیهوشی حیرت بلند افتاده است کی به هوش آید ز آشوب جزامدهوش تو؟ خاطرت از شکوه ما کی پریشان می شود؟ زلف پر کرده است از حرف پریشان گوش تو همچو مژگان هر دو عالم را به هم انداخته است از اشارت های پنهان چشم بازیگوش تو بوی پیراهن ز بی تابی گربیان می درد تا چو گل چاک گریبان باز کرد آغوش تو در میان گوش و گوهر نسبت دیرینه است نیست جا گفتار صائب را چرا در گوش تو؟ صائب تبریزی